از قفس پریده!

۰۳ آذر ۱۳۹۸

بالاخره پس از یک هفته استرس و بی خبری و سکوت به اینترنت جهانی متصل شدم ، هفته عجیبی بود انبوه کارهایی که داشتم و اینترنت و شبکه های اجتماعی فرصت انجامش را بهم نداده بودند در مقابلم رژه میرفتند ولی بخاطر بی خبری و ترس از اتفاق های بد که ممکن بود پیش آید ، نیرو و اراده ام گرفته شده بود و حال و حوصله هیچ کاری را نداشتم.

در سوی دیگر پروژه هایی که همه در بند نبود اینترنت نمی توانستم یک خط هم پیش بروم ، هر پروژه ای که باز میکردم یا گیر api سایتی بودم و یا به مشکلی بر می خوردم که در نبود گوگل و استک آور فلو و گیت هاب حل کردنش مصیبت بود.

خنده دار آن است که عده ای کوته فکر همچنان بر طبل قطعی اینترنت بصورت همیشگی می کوبند ، با این شرایط باید منتظر گوگل ، یاهو ، گیت هاب و هزاران سایت ملی دیگر باشیم که با بودجه ای کلان می آیند و پس از مدتی تنها و بی بازدید در گوشه ای خواهند پوسید.

حالا که ارتباط بر قرار شده ، لازم است برای درج در تاریخ از آن دسته ای یاد کنیم که در میان حصر یک ملت همچنان متصل بوده و کار خود را پیش برده اند ، فرای آنها گروهی در این آب گل آلود تا توانستند با زدن پیامک خود را همچنان فعال و در حال خوردن کباب غاز در محدودیت یک ملت نشان دادن ، که برای من بیشتر از خوشحالی از بابت بودن آنها ، بذر نفرت از برندشان را باقی گذاشتن .

به هر روی این هفته گذشت و حاصل آن شد افزایش نا امیدی ، یأس و کاهش امنیت شغلی برای دسته زیادی از کسانی که کاخ خود را بر ویرانه های بی قانونی های فضای مجازی بنا کرده بودند. فضایی که با اینکه مجازی است ولی زندگی حقیقی در آن جریان دارد و بودنش دیگر یک امکان ویژه یا آپشن برای جوامع نیست بلکه یک حق و نیاز طبیعی است .

با این حال سعی میکنم با تلاش و کار بیشتر این غبار نا امیدی از آینده را کنار بزنم و همچنان همدل با دیگران به پیش روم چون زندگی جاری است و زمان به سرعت در گذر .

هنگامی که امید می میرد، هنگامی که می بینی کمترین امکان امیدوار بودن را از دست داده ای، فضای خالی را با رؤیا، اندیشه های کوچکِ بچگانه و داستانها پر می کنی تا بتوانی به زندگی ادامه بدهی.

ژان پل سارتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 40 = 50